که گویا قبل از هر فریادی لازم است
این شعر و تقدیم میکنم به شیدای مهربونم همین...... بده دستات وبه من تا باورم شه پیشمی میدونم خوب می دونی تارو پود و ریشه امی تو که از دنیا گذشتی واسه ی یک خنده ی من چرا من نگذرم از یک پوست و خون یه اسم تن تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم ممنونم اجازه دادیی با تو زندگی کنم نمیدونم چی بگم که باورت شه جونمی توی این کابوس درد رویای مهربونمی میدونی با تو پرم از شعر و ستاره میدونی بی تو لحظه حرمتی نداره میدونی در تو این خدا بوده که تونسته گل عشقو بکاره وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه باز به عشق تو , تو لحظه هام حادثه وقصه ساز به جون خودت که بی تو از نفس هم سیر میشم نمیدونم چی میشه بد جوریی گوشه گیر میشم ممنونم که بچه بازی هام و طاقت میکنی هر چقدر بد میشم اما تو نجابت میکنی هر کجای دنیا که باشم با منی و در منی نگران حال و روزم بیشتر از خود منی میدونی با تو پرم از شعرو ستاره میدونی بی تو لحظه حرمتی نداره میدونی در تو این خدا بوده که تونسته گل عشقو بکاره یا علی
اگه تنهام . اگه پیرم. اگه عاشقی فقیرم. دل دورت دور از من. تو بدوت برات میمیرم. دل من ببین چه خسته ام؟ چشمهامو از همه بسته ام عمریی با تنپوش مشکی سر راه تو نشستم هیچ چشمداشتی ندارم از آنهایی که دوست شان می دارم ! از آنها جز این نمی خواهنم که آزاد باشند. این حق آنهاست که گاهی بی هیچ دلیل و تو جیهی مرا ترک کنند و بروند. دلایل و توجیح ها همواره کاذبند. بنابراین نیازی به آنها ندارم.
هنوز زنده ام. هنوزپرسه زن جاده ها و تماشگر چهره ی دوست داشتنی آدم هایم. هنوز امید می بندم , آواز میخوانم , می خندم و اشک میریزم.هنوز زنده ام.... و همه کسانی که در مسیر سخت زندگی قدردان همسفر خود هستند
وقتی بمیرم
عشق هایی که دیگران به من بخشیده اند و یا
عشق هایی که من به دیگران بخشیده ام, همگی در کنارم خواهند آرمید.
مرگ از من چیزی نمی ستاند!!!
من هر آنچه را که قیمتی بوده است , پیشاپیش بخشیده ام.
برگها می خشکند و می ریزند , مانند قلبی که خاطره ی تلخ از دست دادن یاری را به یاد می آورد.
سلام، خوبی؟
وبلاگ قشنگی دارید
خوشحال میشم به وب من هم سر بزنی
منتظر حضور سبز شما هستم
بای