تبلیغات X
قصه عشق
تو کجایی شب یلدا من به انتظارم اینجا
دوست دارم...
دوستت دارم
منو سکوت...
پس تو کجای این روز و شبی ؟
شهر تو کجای این زمین هستی
این همه دور ؟
تمام مردم ایستگاه می شناسندم
بس که من هر روز شاخه گلی به دست
به دنبال مهربانی تو
هی طول قطار را رفتم و آمدم
بس که من هی نام تو به لب،
گوشه و کنار
سراغ نشانی کوچکی از تو بودم
پس تو کی از این سفر می آیی؟
دل من...
مثل وقتی که ماه می گیرد
دل من بی قرار و غمگین است
خالی از حس تازه ی رویش
خالی از خنده های شیرین است
بی نهایت...
بی نهایت
آسمان ستاره کم می آورد
اقیانوس ، قطره
باغ، گل
وریاضیات ، عدد
وقتی که میخواهم نشان بدهم
که چقدر دوستت دارم !
مسافر2...
مســـافر
من ، کویر تب زده
تو، بهار دیدنی
من، کلام پر ملال
تو، ولی شنیدنی.
من، اسیر آخرم
تو، همیشه در شروع
سهم من فقط غروب
تو، همیشه در طلوع.
این ، لیاقت من است
بوسه ی سیاه شب.
رفتی و بدون تو
مانده ام میان تب.
ای که بی تو مانده است
چشم خسته ام به در
منتظر نشسته ام
تا بیایی از سفر.
دوست دارم که بدانی همه دنیای منی
ر
مسافر...
مسافر
روشنایی آفتابی گرم
در نگاه تو می درخشد باز
بی گمان قصد یه سفر داری
خواندم از چشم های تو این راز
باز هم می روی ولی بی من
کرده ای عزم نا کجا آباد
فکر من را نمی کنی انگار
من که هستم ز رفتنت ناشاد
وعده دادی که باز برگردی
وعده هایت همه دروغین بود
گفته بودی صبور باش ، ولی
سهم من از وجود تو، این بود
رفتی و خانه دلم سرد است
گرمی من از آفتاب تو بود
آه ای آنکه چشم امیدم
همه عمر بر سراب تو بود
محتاج
میدونم...
..میدونم برات عجیبه...
اینهمه اصرار و خواهش ...
اینهمه خواستن دستهات ...
بدون حتی نوازش ...
میدونم که خندهایی ...
واسه تو گریه دردم ...
میگذری از من و میری ...
اما باز من برمیگردم ...
میدونم برات عجیبه ...
من با اون همه غرورم ...
پیش همه بدیهات ...
چطوری بازم صبورم ...
میدونم واست سواله ...
که چرا پیشت حقیرم ...
دور میشی منو نبینی ...
باز سراغ تو می گیرم ...
جدایی...
بر من و تو روزگاری رفت و عشقی پا گرفت
عاقبت چرخ حسود این عشق را از ما گرفت
بوسه های آتشین بر روی لبهامان فشرد
آشناییهای ما رنگ جداییها گرفت
عشق یعنی....
عشق یعنی مستی و دیوانگی،عشق یعنی با جهان بیگانگی،عشق یعنی شب نخفتن تا سحر،
عشق یعنی سجاده ها با چشم تر،عشق یعنی انتظار و انتظار،عشق یعنی هر چه بین عکس یار،
عشق یعنی دیده بر در دوختن،عشق یعنی در فراقش سوختن،عشق یعنی قطره و دریا شدن،عشق یعنی همچو او مینا شدن،عشق یعنی ساختن با سوختن،عشق یعنی زندگی را باختن،عشق یعنی چون محمد راه به راه،عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
تلافی...
دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
منم دیگه تصمیمم رو گرفتم
اصلا نمی خوام که پیشم بمونی
دیشب که داشتم فکرام و می کردم
دیدم با تو تلف شده جوونی
یه جا یه جمله ی قشنگی دیدم
عاشقو باید از خودت برونی
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
تو همه چیز بودی جز آسمونی
یادت میاد منتم رو کشیدی ؟
تا که فقط بهت بدم نشونی ؟
یادت می اد روی درخت نوشتی
تا عمر داری برای من می خونی ؟
یادت میاد حتی سلام من رو
گفتی به هیچ کس نمی رسونی
حالا بیار عکسامو تا تموم شه
اگر که وقت داری اگه می تونی
نگو خجالت می کشی می دونم
تو خیلی وقته دیگه مال اونی
خوش باشی هر جا که می ری الهی
واست تلافی نکنه زمونی
نگاه تو...
یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است
موجی بودم ولی خاموش و خسته قایقی بودم ولی به گل نشسته خورشیدی بودم ولی در دستان غروب نشسته رودی بودم روان ولی در پشت سد به گریه نشسته مردابی بودم که به بخار شدن نشسته زمینی بودم سر سبز ولی با قطع شدن باران مهرت کویری خشک و سوزان شدم شاید هم هیچ نبودم ولی عاشق تو بودم و حالا کسی هستم به انتظار تو نشسته
عا شقان با عاشقان دل شکسته جدایی نکنید یا وفا کنید تا آخر... یا که از اول آشنایی نکنید ای دوست برای دوست جان باید داد در راه محبت امتحان باید داد تنها نبود شرط محبت گفتن یک مرتبه هم عمل نشان باید داد
قلب...
بدان!
اگرروزی
چشمانت را گشودی
وخود را
در اتاقک تاریکی یافتی
که دیوارهایش قرمز بودند
وخون
از همه جا جاری بود
نترس!
بدان که در قلب منی!
دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد...دوست آن است که هر لحظه به یادت باشد
من تو این دنیا...
من تو این دنیا سه تا دوست دارم ...خورشید ،ماه و تو . اولی رو واسه خودم دومی رو واسه شبام ولی تو رو واسه تک تک لحظه هام می خوام
نوازشم کن وبگو که عشق اخرم تویی بگو که بی تو هیچم و تموم باورم تویی بگو که غربت چشات منو به رویا می بره کهنه فروش شهر ما قلب شکسته می خره نگو که دوست ندارم که بد دلم رو می شکنه بگو که قلب عاشقم فقط واسه تو می زنه نوازشم کن و بگو حس خوندنم تویی بگو که بی تو هیچم و دلیل بودنم تویی
ناگفته ها...
تمام نا گفته هایم را از قلبم بخوان اگر نفهمیدی از چشمانم بخوان و اگر باز هم نفهمیدی از صدایم بخوان که چگونه از عشقت لبریز است........ چگونه تو را از یاد ببرم؟ چگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونه؟؟؟
عشق شکسته...
عشق شکسته
عشق ما مثل یه جاده ..ما دوتا مثل مسافر
روی این جاده می رفتیم ..منو تو مثل دوعابر
روی این جاده می رفتیم ..همه جا شونه به شونه
که مبادا یکی از ما ..خسته تو جاده بمونه
من می گفتم که مبادا..گم بشیم دنیا بزرگه
هر جا یه شعله ببینیم ..شعله ی چشمهای گرگه
خنده هامون همه با هم..گریه هامون همه با هم
تو می گفتی که تمومه..قصه حسرت و ماتم
اما از آخر قصه ..کاشکی اول خبرم بود
حالا تو جاده غرت..یکیمون تنها نشسته
می نویسه روی جاده..آه از این عشق شکسته
تو به آخرش رسیدی..واسه من اول راهه
واسه تو جدایی آسون..واسه من مثل یه چاهه
آخر قصه همینه..قصه عشق شکسته
یکیشون رفته رسیده..یکی رو جاده نشست